شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

یاداشت های یک دانش اموز

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

حریم شخصی

حریم شخصی منطقه ای که خدومون برای خودمون ساختیم م میخواییم که کسی به حریم خصوصی مون بدون اجازه ما وارد نشه .

این منطقه ای که ما بهش میگیم حریم شخصی منطقه ای کاملا ناشناخته برای بقیه است چون نمیدونن که اونجا چه چیز هایی وجود داره .

ولی کلا بهتره که اصلا به حریم خصوصی دیگران کاری نداشته باشیم . ولی ماجرای من برای حریم خصوصی کاملا اتفاقی شروع شد.

دایی من یکی از دوست های دوران سربازیش رو بعد 5 سال دیده و دیده که اون هنوز خونه و کار نداره و دلش به حال اون سوخت و توی خونه اش راه داد .

اتفاق از همین جا شروع شد .

زندایی من برایاستراحت اون موقع رفته بود شهرستان پیش مادر و پدرش و اون موقع خونه نبود . خونه خالم هم درست بقل خونه داییم بود .

داییم تقریبا تا چند روز اصلا یا شایدم کم از خونه بیرون میرفت چون همش با دوستش مشغول وقت گذروندن بود .

خاله من حسابدار شرکته و یک لبتاب داره که کسی اجازه دست زدن به اون رو نداره .

دوست داییم هم کلا ادم شلخته ای بود اصلا توجهی به اطراف نداشت تا اینکه یک روز خالم از روی ادب لبتابش رو به اون داد

دوست داییم که گفت میخواد ایمیلش رو چک کنه تقریبا 2 روز گذشت که تمام اطلاعات لبتاب پاک شد و بعد خالم شروع کرد به بازجویی از همه .

اخر کار هم معلوم شد که دوست داییم اشتباهی وارد سایتی شده که تمام اطلاعات لب تاب رو پاک کرده . خالم رفته پلیس فتا و شکایت کرده و به سختی تونسته اطلاعات لبتابش رو برگردونه .

اخر کار هم معلوم شد دوست داییم یک هکر بوده و بعد هم دستگیر شد.

ما باید سعی کنیم که از حریم شخصی مون به درستی مراقبت و محافظت بکنیم تا توسط کسی مورد تجاوز قرار نگیرد .


ترس

ارس اصلا چبه ؟

ما میتونیم با ترس های خودمون رو در رو شیم ؟

برای چی ما میترسیم ؟

ترس یک احساس که تو همه ما وجود داره

کسی وجود نداره که از چیزی نترسه همه ما از یک چیز میترسیم

ولی ما زمانی میتونیم ترسمون رو بر طرف کنیم که با اون مقابله کنیم و ترسمون رو فراموش کنیم .

خاله من نقاشه ولی از همه چیز میترسه حتی مورچه .

هر وقت میرم خونشون دادمیزنه .

اون از همه چیز میترسه سوسک موش بز مورچه کبوتر گربه سگ خلاصه همه چیز.

اسم دختر خاله من لیلا . و دانشچو .

و بدون اجازه خالام یک همستر رو خرید و اورد تو خونه و همون روز اول که اون همستر رو اورد تو خونه همستر گم میشه .

از اون روز تا حالا لیلا مرتب از هر فرصتی استفاده میکرد تا اون همستر رو پیدا کنه ولی مامانش همش داد میزد و میگفت موش دیدیه .

مادرش هم هر 10 دقیقه اون همستر رو میدید ولی این لیلای بیچاره هرچی گشت اون همستر رو پیدا نکرد .

ولی اخر کار زمانی ما اون همستر رو پیدا کردیم که برای خاله مهمون اومده بود . و وقتی میخواست چایی بریزه موش دید و داد زد بعد ما اون همستر رو گرفتیم ولی وقتی میخواستیم بکشیمش لیلا گفت نکشیمش و بعد همه داستان رو تعریف کرد .

اخر کار هم اون همستر رو پس داد .

از اون روز تا حالا خاله ام برای اینکه با ترسش رو به رو بشه و از چیزی نترسه تصویر حیوون میکشه و تاثیر خوبی هم گذاشته .

برای اینکه بتونیم ترسمون رو برطرف کنیم باید باهاش روبه رو بشیم نه اینکه ازش فرار کنیم .


انتخاب

به نظر تو این دنیا هیچ چیز سخت تر از انتخاب نیست

امروز برای تایین رشته من مامانم به مدرسه رفتیم ولی اون رشته ای که من میخواستم نبود من علاقه شدیدی به زبان ژاپنی دارم و میخواستم مترجم بشم ولی رشته اش نبود

از هر شاخه یکی با انتخاب بالا انتخاب کردم

وقتی چیزی رو انتخاب میکنی باید حواسمون باشه که چیکار میکنیم و ایا نتخابمان درست بوده یا نه

زندگی انسان پر از انتخاب کردنه

هروز ما در خال انتخاب کردن هستیم مثل اینکه چه لباسی بپوشیم یا امروز ورزش کنم یا نه و هزار جور انتخای دیگه که در زندگی روزانه خودمون انجام میدیم

ولی بعضی از این انتخاب ها در زندگی ما خیلی مهم هستن که روی ایندمون تاثیر دارن

ما باید حواسمون به انتخاب هایی که میکنه باشه وگر نه داخل گودالی گرفتار میشیم که راه بازگشت نداره

و مجبوریم همون چیزی رو که انتخاب کردیم قبول کنیم

البته در بعضی مواقع راه حلی برای جبران انتخاب ما وجود داره فقط باید پیداش کنیم


1